ایستادن
منو ببینید بالاخره ایستادم تنهای تنها جوجه ی من بالاخره بعد از کلی تلاش کردن و زمین خوردن تونست به کمک مبل وایسه سرپا...خودش که کلی ذوق کرد و یه ریز جیغ میزد و می گفت دَدَدَدَدَ..... خیلی غیرقابل کنترل شدی و یه لحظه هم نمیشه ازت غافل شد... هر روز یه حرکت جدید انجام میدی و من هرروز میگم کاش تو این سن میموندی غافل از اینکه هرروز شیرین تر و دوست داشتنی تر از روز قبل میشی...کاش زندگی رو میشد تو همین لحظه ها متوقف کرد...کاش همینجوری کوچولو میموندی...بدون فکر وخیال و دغدغه... ...
نویسنده :
مامان نفیسه
1:00